رزق موعظه
بسم الله
یکی از گرفتاری هایی که ما طلاب و به اصطلاح مبلغین داریم این است که اینقدر غرق در کار و فضای جلسات مختلف میشیم که از خودمون غافل می مانیم . مدتی بود دل و روحم نیاز مبرمی به شنیدن موعظه داشت و خیلی نگران بودم از این وضع
تا بحمدلله دیشب پای حرفهای یه بنده خدا نشستم که به ظاهر
تا مقطع اول راهنمایی بیشتر درس نخوانده بود اما حرفهایش به دل
می نشست چون از دل بود
رزق خدا بود که دیشب در محفل ساده و بی آلایش خانوادگی یه عده ای بروم و روضه بخوانم.
سخن از اینجا آغاز شد.
بهم گفت حاج آقا یه عکس ضریح سید الشهدا روی دیوارمون نصبه و یک روز ناراحت شدم و به عکس گفتم حسین جان مگر من چه از بقیه کم دارم که مرا کربلا نمی بری؟؟ شب در عالم رویا دیدم درب حرم ایستاده است و گفت فلانی. یکماه دیگر کربلایی فقط به شرطی که از اون کسی که در حقت ظلمی کرده بگذری. و درهمان خواب اورا بخشیدم و یکماه بعد هم کربلا
گفت اهل منزل می گفتند دلمان مشهد میخواهد و گفتم نگران نباشید اگر حضرت بخواد خودش پولش رو جور میکنه. صبح داشتم میرفتم سر کار و یکی صدایم زد و گفت سید! اهل و عیالم میخواستند بروند سوریه و الان جنگ و جدال است. پولش برای تو و برو مشهد!
می گفت اگر از ته دل بخواهی و بخوانی مگر میشود جواب نشنوی؟؟؟
دل رو باید صاف کرد و بی غل و غش
بحث رسید به اینجا که گفت قدر خودت را بدان. راه شما راه امیرالمومنین است .
گفت فردای قیامت که میشود خون همه شهدا رو تو یک کفه ترازو میزارن و جوهر قلم علما رو در کفه ی دیگر و جوهر مداد علما میچربه و بالاتره.
دلیلش میدونی چیه؟؟ چون علما هستند که شهید پرور هستند و اگر اونها نباشند که به ما بگویند خدا و پیغمبر و شهادت چیست که ما نمیرویم جان فدا کنیم ؟
و حرفهایی دیگر که مجال نیست بگویم.
شنیده بودم " فمن اوتی الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا " اما ندیده بودم.
واقعا که درک و فهم مسایل این دنیا و اون دنیا به داشتن فلان مدرک دانشگاهی و حوزوی و به گنده بودن عمامه و طولانی بودن ریش بستگی نداره.
- ۹۴/۰۵/۱۶