پرستوی مهاجر

حاج خلیل صادقی
پرستوی مهاجر

اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن به خاک سپرده‌اند، پس ما قبرستان‌نشینان عادات و روزمرگی‌ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟
اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر.
پرستویی که مقصد را در کوچ می‌یابد از ویرانی لانه‌اش نمی‌هراسد...

***
ای شهید، ای آن که بر کرانه‌ی ازلی و ابدی وجود بر نشسته‌ای، دستی بر آر و ما قبرستان‌نشینانِ عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.

طبقه بندی موضوعی
Instagram
آخرین مطالب
پیوندها

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

الهی فدایت بشوم ...

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۱۹ ب.ظ

بسم رب الحسین

السلام علیک یا ثارالله


ما مثل عده ای بی معرفت نیستیم که یادمان برود امنیتمون رو چه کسانی تضمین می کنند .


عکسش را می بینم یاد حبیب بن مظاهر می افتم.


امروز روز 5 محرم است. این دو شب سر سفره امام مجتبی ایم و یتیم هایش .


شهادت حبیب و عبدالله بن حسن و علی اصغر و قاسم و علی اکبر و جون غلام سیاهش و حر بن یزید ریاحی و وهب و عابس و ....

می آموزد که فدای ارباب شدن سن و سال و حسب و نسب و دین و مذهب و.... نمی شناسد .


لطفا برای دل من و اشک پیداکردن من هم دعا کنید .



  • شیخ خلیل

خیال کن دختر خودت ...

شنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۵ ب.ظ

 بسم الله ...

آجرک الله یا صاحب الزمان .

عظم الله اجورنا و اجورکم


شب سوم ...

دیشب الحمدلله برایش سنگ تموم گذاشتم.


روز سوم متعلق است به بی بی دوسرا حضرت نازدانه ی حسین

صلی الله علیک یا رقیه سلام الله علیها


خیلی حرفها در سینه موج میزند که بگویم.

از ارادتم به این زهرای سه ساله کم و بیش باخبرید .

فقط همین یک بیت روضه بخوانم

.

.

.

.


اصلا رقیه نه ! خیال کن دختر خودت

یک شب میان کوچه بخوابد چه می شود .


خیلی محتاج دعایم .

خیلیییییییییییییییییییییییی


  • شیخ خلیل

اَبلِغ مَوالِی عنی السلام

جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۳۱ ب.ظ

بسم الله ...

الحمدلله الذی جعلنا الباکین علی الحسین الشهید

شیطان و نوچه هایش بعد از عاشورا کمر همت را بسته اند تا از طریق شک و شبهه انداختن در قلوب مومنین نسبت به جریان حضرت سیدالشهداء ، دور کنند من و شما و امثال ما را از این دستگاه با برکت .


اما در مقابل می بینیم که روز به روز بر عظمت و شوکت این تشکیلات عظیم افزوده می شود و سخن گران بهای پیامبر رحمت را تصدیق می کنیم که این عشق در سینه ی مومنین " لا تبرد ابدا " است

ولی باز هم کم است و ما کم کاری می کنیم.

هنوز هستند افراد زیادی که ارباب ما را نمی شناسند و یا آنگونه که باید نشناخته اند .

این محرم به ندای هل من ناصرش لبیک بگوییم و ارباب مون رو از غربت بیرون بیاوریم .


چقدر ناراحت می شوم که عده ای به کم قانع اند و ...

چه اشکالی دارد که از هر محله و کوچه و خانه ای صدای لبیک یا حسین بلند شود ؟

به امید روزی که خانه ی هر کدام از ما بشود هیئت حسین .

بهتر بگویم جنة الحسین ...


امروز نوشتم تا ابلاغ کننده ی سلام حضرت صادق علیه السلام باشم به همه


یا داوُدُ، اَبلِغ مَوالِیَّ عَنِی السَّلامَ وَ اَنیّ اَقُولُ:

رَحِمَ اللهَ عَبداً اجتَمَعَ مَعَ آخَرَ فَتذَاکَرَ اَمرَنا فِانَّ ثالِثَهُما مَلَکٌ یُستَغفِرُ لَهُما

وَ ما اجتَمَعَ اثنانِ عَلی ذِکرِنا اِلا باهَیِ اللهُ تَعالی بِهِمَا المَلائِکَهِ

فَاِذاَ اجتَمَعتُم فَاشتَغِلوا بِالذِکرِ فَاِنَّ فیِ اجتماعِکُم وَ مُذاکَرَتِکُم اِحیاءنا.

وَ خَیرُ الناّسِ مِن بَعدِنا مَن ذاکَرَ بِاَمرِنا وَ دَعا اِلی ذِکرِنا


ای داود، سلام مرا به دوستانم برسان و این پیام مرا:

خداوند رحمت کند بنده ای را که وقتی با یک نفر دیگر هست، درباره امرِ ما مذاکره کنند. در این صورت نفر سوم آنها فرشته ای است که برای آنها طلب مغفرت می کند.

و هیچ دو نفری با هم بر یاد نمودنِ از ما اجتمع نمی کنند مگر آنکه خدای تعالی به آن دو به فرشتگان مباهات می کند.

پس هر گاه اجتماع کردید به «ذکر» بپردازید. زیرا اجتماع شما و یاد کردنِ شما، سبب زنده شدنِ ما می گردد.

و بهترین مردم بعد از ما کسانی هستند که درباره امر ما مذاکره کرده و به «ذکر» ما دعوت کنند.


    


خواسته ی امام از ما این است. در قبال خواسته اش چه کرده ایم؟؟ چه می کنیم؟ چه خواهیم کرد ؟


مجلس دونفره ای که نفر سومش ملک است و موجب مباهات خدا و اثرش رسیدن به مقام استغفار و احیای امر اهل بیت .

به جز حسین چه کسی می تواند من و تو و ما را دور هم جمع کند تا یاری رسان امامون باشیم؟؟؟



لبیک یا حسین ...


  • شیخ خلیل

سامرا ...

سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۰ ب.ظ

بسم الله ...

_  عصر بود که به حرم امام زاده سید محمد عموی امام زمان و فرزند امام هادی رسیدیم .

اهل عراق عجیب به ایشون اعتقاد دارند و قسم به سید محمد یه چیزی شبیه قسم حضرت عباس ما ایرانی هاست .

ناهار و شام که یکی شده بود رو خوردیم و نماز جماعت هم به امامت حقیر ادا شد و راه افتادیم به سمت سامرا


_ شب شده بود و جاده ناامن و تاریک.

راننده چراغ های داخل اتوبوس را خاموش کرد . من هم از فرصت استفاده کردم و منبرکی رفتم در اتوبوس.

ولی گویا فضای تاریک ماشین و حرکت گهواره گون اتوبوس با صدای شبیه لالایی من دست به دست هم داده بودند و زوار بعضا خوابشان برده بود .

حیف 20 دقیقه منبری که با خون دل برایش وقت گذاشته بودم .


_ رسیدیم . گنبد از دور خود نمایی میکرد.

حدود یک کیلومتر راه رفتیم و از سیطره های نظامی رد شدیم تا به حرم امن امامین عسکریین رسیدیم.

و فی الواقع حرم امن بود. چون شب ها حرم محل استراحت سربازان عراقی میشد که در جبهه مبارزه با داعش هستند .

زیر لب زمزمه میکردم ...

حرمی که واسه شیعه ها یه خونه ی مادر زادیه

حرم امام عسکری ؛ حرم امام هادیه


_ غربت از حرم سامرا می بارید . حرم در دست تعمیر و شیعیان محدودی هم زوار

با دیدن حرم و ضریح امام ها به خود گفتم ای کاش مرده بودم و امام هایم را در این غربت نمی دیدم.



_ سامرا را سر من رای می نامند .

یعنی هرکسی در این شهر و حرم می آید شادمان می شود و مسرور .

پیش خود گفتم لابد حکمتش این است که اینجا محل تولد حضرت صاحب است.

محل تولد صمصام المنتقم !

دل شیعه کباب است اما وقتی باور داریم که آقا می آید و انتقام می گیرد و شیعه را از این غربت نجات می دهد جگرمان خنک می شود و مسرور می شویم .

یادم به روایت اصول کافی افتاد. روز عاشورا که ارباب در گودال افتاده بود . ملائکه به خدا گفتند حجتت را دارند می کشند بگذار ما به یاری اش برویم .

پرده ها کنار رفت و دیدند مردی کنار گودال خون قنوت گرفته است .

خطاب آمد : " بهذا انتقم لهذا "

ملائکه من آرام باشید. به واسطه ی این آقا انتقام حسین را می گیرم.

این همان مهدی من است .


_ ساعت از نیمه گذشته بود که در جمع کاروان گوشه صحن زیارت جامعه کبیره را زمزمه کردیم.

حرم امام هادی علیه السلام جای جامعه خواندن است.

الهی که ذره ای معرفتمون نسبت به اهلبیت بیشتر شود .


_ زوار رفتند در سالن محل استراحت که برای زائرین مهیا شده بود بخوابند .

من و چند نفر نشسته بودیم با حال گرسنگی . با پرس و جو از محل فروش طعام ؛ به نانوایی حرم مطهر رسیدیم و یک بسته نان تازه و گرم و تعدادی خیار و گوجه نصیبمان شد . مشغول تناول بودیم که چند سرباز رزمنده هم کنارمان آمدند و با ما همسفره شدند .


اسم حاج قاسم رو تا آوردم یکیشون گفت : علی راسی

یعنی روی سر ما جا داره !!!


من هم به محل استراحت زوار پیوستم تا اذان خوابیدم .


_ نماز صبح را کنار ضریح عسکریین خواندم و رفتم برای صرف صبحانه در مهمانسرای حرم.

وجودم از عدسی خوشمزه تبرکی حرم متبرک شد و جان تازه ای به وجودم آمد .


_ از پله های سرداب غیبت پایین رفتم .

صبح علی الطلوع روز سه شنبه ام را با هم کاروانیان با زیارت آل یس شروع کردیم و اونجا جایش بود که از حضرت مادر بخوانم .

در بین آن دیوار و در ...

دنبال حیدر می دوید ....

چرا شده گوشه ی چشمت کبود ....


_ برای بار آخر کنار ضریح رفتم و ...

راه افتادیم به سمت کربلا برای شب و روز عرفه

کربلا قیامتی بود در عرفه .

صبح روز عرفه در حرم سید الشهداء عینکم را گم کردم و ...

گم شدنش همان و خانه نشین شدن من همان .


_ به هر ترتیبی بود به ایران آمدیم .

برای تمام دوستان و ملتمسین دعا هرجا رفتم نماز خواندم و زیارت و ...

جای همگی خالی بود.

انشالله همگی باهم همسفر بشویم صلوات





  • شیخ خلیل

کاظمین ...

سه شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


_ جاده ی نجف به سمت بغداد و سپس کاظمین سپری شد و روی یک پل رسیدیم با ترافیکی شدید .

از دور گنبد حرم دیده می شد و زیر گلدسته ی ساعت شد وعده دیدار ما با کاروان بعد از نماز ظهر و عصر

اولین بار است که پا در حرم امام موسی بن جعفر و حضرت جواد الائمه می گذاشتم.

پشت در حرم مدتی ایستادم و خودم رو شستشو دادم با ...

به ضریح باب الحوائج چسبیده بودم و بی اختیار ناله میزدم.

ناله ی دلتنگی و شوق و شکر

چند قدم آن طرف تر رفتم نزدیک قبر مطهر میوه دل امام رضا

یا جواد الائمه ادرکنی


_ گریه ها در حرم کاظمین رنگ و بوی دیگری برایم داشت.

حس میکردم این حرم برایم آشنا است

مثل حرم امام رضا بود برایم .

هذه جنة موسی و جواد


                 

_ زمان قرار با کاروان رسیده بود.

همه جمع شدند گوشه ی صحن و زیارت نامه خواندم .

السلام علی المعذب فی قعر السجون ....

از کودکی به ما یاد دادند که هرگاه کارد به استخوان رسید یک سفره باب الحوائج پهن کنیم و روضه اش بخوانیم.

حال این روضه و بساط در حرمش پهن شده بود .

شکر خدا که دخترش فاطمه معصومه نبود و ندید بدنش را بر تخته پاره

اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله


حق امام کاظم که ادا شد زیارت امام جواد را خواندم

و چند بیت شعر را زمزمه کردیم

روزگارم ز غم تباه شده

قلبم از معصیت سیاه شده

راه من منتهی به چاه شده

یا جوادالائمه ادرکنی


خسته و دل شکسته و زارم

گره افتاده است در کارم

جز به کویت کی پناه آرم

یا جوادالائمه ادرکنی‌


ای که روح عبادتی ما را

عذر خواه قیامتی ما را

جان زهرا  عنایتی ما را

یا جوادالائمه ادرکنی


تشنه‌ام، تشنه بر من آب بده

گنهم را ببر ثواب بده

به گدای درت جواب بده

یا جوادالائمه ادرکنی


عزت عالمین می‌خواهم

سفر کاظمین می‌خواهم

         طوف قبر حسین می‌خواهم         

یا جوادالائمه ادرکنی



        بنده‌ام، بنده ولای تو ام      

   عاشق صحن با صفای تو ام

  تو جوادی و من گدای تو ام

 یا جوادالائمه ادرکنی



سائلم سائلم جوابم بده

تشنه جام وصلم آبم بده

چشم گریان دل کبابم بده

یا جوادالائمه ادرکنی



_ چند ساعتی بیشتر در حرم کاظمین نبودیم ولی بسیار لذت بخش بود و برایم مایه آرامش


ادامه دارد ...



  • شیخ خلیل

نجف ...

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۰ ب.ظ

بسم رب العلی

السلام علیک یا ابالحسن یا امیرالمومنین علیه السلام


_ 4 روز اقامت در کربلا تمام شد و بار و بندیل ها جمع راهی نجف شدیم.

در بدو ورود مسجد سهله و اعمال مقام هایش و بعد هم مسجد کوفه و اعمالش

مناجات مسجد کوفه علی علیه السلام رو انصافا بی توفیقی بود اگر خوانده نمی شد.

زیارت حضرت مسلم سفیر ابی عبدالله هم که حال و هوای خودش را داشت .


_ شارع زین العابدین را که رد میکردی از باب شیخ طوسی می توانستی مشرف شوی حرم حضرت مولا

ساعت 11 صبح بود که خودم رو جلوی ایوان طلایی اش دیدم و بی اختیار به لب آمد

ایوان نجف عجب صفایی دارد ....


گریه های فرزند ناخلف روبروی پدری مهربان هم چیز طبیعی است.

یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین


برای یکی از زوار که سواد نداشت زیارت نامه خواندم .


_ خدایی این حرم دیگر نیمه شب هایش فرق دارد با همه جا

ابهت مولا تو را در بر میگیرد. البته مهربانی اش که شامل حال دلت می شود .

ساعت 2 شب وعده گذاشتیم با کاروان جلوی ایوان برای توسل و روضه

چند نفری بیشتر نیامده بودند . ولی به یکبار کاروانی از شهر دیگری  آمدند و نشستند .

انگار روضه و منبر بیشتر رزق اونها بود تا کاروان خودمون.

با اینکه سخت بود جلوی شوهر از همسر بخوانی ولی جسارت کردم و خواندم.

یعنی نمیشد چیز دیگری به جز غم زهرا خواند. غمی که 30 سال مولا را عزادار کرده بود و محاسنش را سپید.


_ بیشتر تشرفاتم از باب الرضا یا همان دری که مستقیم روبروی ایوان است بود.

سر درش حدیث نبوی است : " انا مدینه العلم و علی بابها ...."

به این نیت میرفتم که باب علم به من هم بهره ای از علم بدهد.


به تبرک مولا پارچه عمامه خریدم به نیت تلبسم و نیز اینکه مولا اذن بدهد تاج سربازی امام عصر را بر سر بگذارم .

در تمام حرمها پارچه سفید عمامه و چفیه مشکی هدیه کربلا رو تبرک کردم .


_ نمی دانم چرا در نجف و حرم اشکم کم بود ولی الحمدلله

لابد خودشون ایطور خواستن یا من حجاب خودم شده بودم !


ادامه دارد ....


  • شیخ خلیل

کربلا 2

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۰ ق.ظ

بسم الله ...


_ به رسم عشق و وفا شب اول اذن زیارت را از حضرت ابوفاضل گرفتم و اول مشرف شدم حرمش.

باز سوالی که از سفر قبلی هم برایم پیش آمده بود برایم تداعی شد که چرا حرم حضرت باب الحوائج خلوت تر از حرم ارباب است ؟


_ نیمه شبها کنار ضریحش جایم بود و خلوت میکردم و درد دل . بالای سر برای همه نماز خواندم و دعا کردم .

چه بگویم واقعا از این دلم و درد هایش. خودم دیگر کلافه ام از دستش. ولی توقع داشتم و دارم باب الحوائج درستش کند !


_ روبروی ایوان طلای ابالفضل نشسته بودم که دیدم گوشه ای عده ای که معلوم بود یک خانواده اند دور هم نشسته اند و پسر بچه ی خانواده داشت نوحه می خواند و سینه میزدند.

بی اختیار به دلم افتاد بروم و بگویم اجازه می دهند برایشان روضه بخوانم؟

رفتم به یکی از آقا هاشون گفتم. گفت که دارند می روند و دیر وقت است و ...

کمی ناراحت شدم که حیف توفیق نبود برای زوار ابوفاضل روضه بخوانم و نفس بزنم.

اون آقا یک ژتون ناهار مهمان سرای حضرت عباس را بهم داد و گفت داریم فردا از کربلا میریم و نیستم که برم . برای تو باشه.

رو کردم به ضریح و گفتم آقاجان. روضه ی نخوانده این شد صله اش ! اگر خوانده بودم دیگر چه میشد؟؟

خیلی با مرامی آقا . خیلییییییییییییییی

فهمیدم که حضرت هوای همه را دارد و کافی است برایش قدمی برداریم.


_ باکاروانمون در حرم زیارت نامه خواندم و منبر و روضه .

همان روضه ای که خودش امر فرمود روضه ام را اینگونه بخوانید .

شک نداشتم که امام زمان حاضر بودند. چون به نام عمو جانش حساس است.

دلم خوش بود به تک تک روضه هایی که خواندم در این سفر .


_ فردای اون روزی که مهمون سفره حضرت شدم باز هم مهمان شدم.

هر زائری سالی یکبار میتواند مهمان حضرت شود. صفحه آخر گذرنامه ات را مهر میزنند و ژتون می دهند.

تصویر مهر گذرنامه

ولی به کرم خودشون من دو روز متوالی مهمان بودم. الحمدلله



_ دلم تنگ شده برای شب نشینی های حرم و زل زدن به ضریح و نجوا کردن ها .

دلم تنگ سینه زنی است که در حرم برایش خواندم تنهایی

یه قلب مبتلا تو این سینه است

مریضم و دوام ابالفضله

سینه ما سینه زنا وقف

موقوفه آقام ابالفضله


اون که چشیده طعم این عشق و

غیر تو هیچ کس و نمیشناسه

حک میشه روی سنگ قبرم این

سینه زنه رایت العباسه


ابوفاضل دخیلک ....



ادامه دارد ....


  • شیخ خلیل

کربلا 1

يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ب.ظ

بسم الله


سلام علیکم پس از غیبتی نسبتا طولانی .

و تسلیت بابت حادثه ناگوار منا . و از همین جا اعلام میکنم با صدای بلند : بر آل سعود لعنت


_ از حدود 20 ساعت اتوبوس نشینی تا رسیدن به مرز و معطلی در صفوف بهم فشرده مرز مهران و باز طی طریق چند ساعته بااتوبوس عراقی و ... که بگذریم ،  اوایل شب بود که به مقصد رسیدیم .

مقصد اول کربلا


پس از حمل اثاثیه و بار کاروان به هتل و سکنی گزیدن و ... با همان حال خسته و باهمان لباسهای پر از خاک و ... قصد زیارت حرم کردم.


چشمانم اول بار به گنبد حرم حضرت عباس افتاد و بین الحرمین را طی کردم و رسیدم ...


شوکه بودم. یعنی چیزی شبیه بهت و ناباوری از اینکه خود را در آنجا می دیدم.

زیارت نامه را خواندم و قدم قدم زنان کنار ضریح شش گوشه اش رفتم و گوشه ای ایستادم و خیره شدم.

به پایین پا خیره خیره نگاه میکردم.

هنوز همان حالت بهت را داشتم .و سرم را به این طرف و آن طرف میچرخاندم .


به آقا گفتم : چون امام صادق علیه السلام فرمودند : " اذا اردت الحسین فزره و انت حزین مکروب شعثا غبرا جائعا عطشانا "

هر گاه خواستی امام حسین (ع) را زیارت کنی، او را با حالتی اندوهگین و گرفته، پریشان و غبار آلود، گرسنه و تشنه زیارت کن

علتش این است که جد ما را اینگونه به شهادت رساندند .

منم با چنین حالتی بار اول مشرف شدم محضرتون.

ارباب برای تشنگی ات بمیرم .


هیچ لذتی بالاتر از این نیست که در کنار شش گوشه اش بنشینی و زار بزنی . فقط گریه کنی و بی اختیار اشکهایت سرازیر باشد.

نیاز به روضه و روضه خوان نیست.

خودش روضه ای باز است ...


_ نیمه شبهای حرم خیلی خلوت بود و باصفا . پاتوقم شده بود یک شب این حرم و شبی دیگر آن حرم .

یک شب هم  در بین الحرمین میان دو حرم  شب را تا صبح سپری کردم.


_ یکی از همین نیمه شب ها کاروانی از زوار آمده بودند و گوشه ی حرم روضه خواند مداحشان.

عجیب دلم را آتش زد.

دلم مگر آرام میگرفت؟؟؟ اینقدر در حرم راه رفتم و گریه کردم تا بالاخره کنار قتله گاه نشستم و آنجا حسابی برای خودم و دلم خواندم و ...

ولی مطمانم مادرش هم بود !


_ قبل اذان ظهر بود که زیارت جامعه ای را خواندم و گفتم چه اشکال دارد اینجا برای خودم هیات برپا کنم؟؟

روضه خواندم و دفتر نوحه ام را باز کردم و ...

چقدر نام تو زیباست اباعبدالله

چشم تو خالق دنیاست اباعبدالله

هر کسی داد سلامی به تو و اشکش ریخت

او نظر کرده زهراست اباعبدالله

ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم

سینه زن زینب کبری است اباعبدالله

مادرت گفت بنی دل ما ریخت به هم

بردن نام تو غوغاست اباعبدالله


مادرت گوشه گودال تماشا می کرد

برسر نعش تو دعواست اباعبدالله


خواندم و سینه زدم .لذتش هنوز در کامم حس می کنم.


_ به سمت خیمه گاه میرفتم. تو دلم گفتم دلم تنگ شده برا یه سینه زنی مشتی با هیاتی ها

برگشتیم بین الحرمین . یک هیات وسط بین الحرمین نشسته بودند و مداح می خواند .

یک دل سیر سینه زدم برایش . الحمدلله

_ کم کم غروب فرا رسید. شب جمعه شده بود .

کربلا مملو از زائر و موکب . چای عراقی خوردم به نیت شفا

حرم که رفتم همه حواسم جمع به این بود که امشب حرفی از علی اکبر بر زبان نیاورم. آخر مادرش مهمانش است و بی بی جان بر این روضه حساس است .

خدایی شب جمعه حرم یار تماشا دارد ....

دعای کمیل و روضه را در هتل برا کاروانهای هتل خواندم . همان روضه ی شیخ عبدالزهرا کعبی و قصیده ابن عرندس حلی .

مشهور است هرجا این قصیده خوانده شود امام زمان نظر میکنند و تشریف می آوردند . گفتم چه جایی بهتر از اینجا و چه زمانی بهتر از الان !


_ برای کاروان در خیمه گاه منبر رفتم و روضه 

دفتر نوحه ام را جا گذاشتم همانجا . البته فردا رفتم پیداش کردم. در قفسه کتب ادعیه بود .


سعی بر مختصر نوشتن دارم. مرا عفو کنید.

ادامه دارد ....



  • شیخ خلیل