بسم رب العلی
السلام علیک یا ابالحسن یا امیرالمومنین علیه السلام
_ 4 روز اقامت در کربلا تمام شد و بار و بندیل ها جمع راهی نجف شدیم.
در بدو ورود مسجد سهله و اعمال مقام هایش و بعد هم مسجد کوفه و اعمالش
مناجات مسجد کوفه علی علیه السلام رو انصافا بی توفیقی بود اگر خوانده نمی شد.
زیارت حضرت مسلم سفیر ابی عبدالله هم که حال و هوای خودش را داشت .
_ شارع زین العابدین را که رد میکردی از باب شیخ طوسی می توانستی مشرف شوی حرم حضرت مولا
ساعت 11 صبح بود که خودم رو جلوی ایوان طلایی اش دیدم و بی اختیار به لب آمد
ایوان نجف عجب صفایی دارد ....
گریه های فرزند ناخلف روبروی پدری مهربان هم چیز طبیعی است.
یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین
برای یکی از زوار که سواد نداشت زیارت نامه خواندم .
_ خدایی این حرم دیگر نیمه شب هایش فرق دارد با همه جا
ابهت مولا تو را در بر میگیرد. البته مهربانی اش که شامل حال دلت می شود .
ساعت 2 شب وعده گذاشتیم با کاروان جلوی ایوان برای توسل و روضه
چند نفری بیشتر نیامده بودند . ولی به یکبار کاروانی از شهر دیگری آمدند و نشستند .
انگار روضه و منبر بیشتر رزق اونها بود تا کاروان خودمون.
با اینکه سخت بود جلوی شوهر از همسر بخوانی ولی جسارت کردم و خواندم.
یعنی نمیشد چیز دیگری به جز غم زهرا خواند. غمی که 30 سال مولا را عزادار کرده بود و محاسنش را سپید.
_ بیشتر تشرفاتم از باب الرضا یا همان دری که مستقیم روبروی ایوان است بود.
سر درش حدیث نبوی است : " انا مدینه العلم و علی بابها ...."
به این نیت میرفتم که باب علم به من هم بهره ای از علم بدهد.
به تبرک مولا پارچه عمامه خریدم به نیت تلبسم و نیز اینکه مولا اذن بدهد تاج سربازی امام عصر را بر سر بگذارم .
در تمام حرمها پارچه سفید عمامه و چفیه مشکی هدیه کربلا رو تبرک کردم .
_ نمی دانم چرا در نجف و حرم اشکم کم بود ولی الحمدلله
لابد خودشون ایطور خواستن یا من حجاب خودم شده بودم !
ادامه دارد ....