شور حسین است ...
بسم الله
مدرسه یک هفته تعطیل شده است و قاطبه رفقا راهی اند و یا راهی شده اند.
شور حسین است و باید با افتخار دید که دارد چه ها که نمیکند.
پیر و جوان و خرد و کلان و زن و مرد را دارد به سمت خود میکشاند.
بهتر بگویم به سوی کشتی نجات خود !
ولی یکی مثل من که محروم است چه خاک بر سر کند؟
مگر به جز حسرت و غصه کاری می توان کرد؟؟؟
.
.
.
اونهایی که اربعینی شدند پا به پای کاروان و قافله سالارش راه افتادند و موکب به موکب میروند ...
به تاسی از زینب سلام الله علیها عده ای طی طریق نجف _ کربلا می کنند .
حرف دلم را بگویم ؟؟؟
ولی دقت کن و ببین از کاروان زینب انگار یک نفر کم است و جامانده .
ما جامانده ها هم به یاد جامانده ی خرابه ایم و در این
نرفتن و طلبیده نشدن برای رقیه اش میسوزیم و با غمش میسازیم .
اما ارباب جان !
قرار نبود سوا کنی . قرار بود درهم بخری و ببری ...
قرار نبود امسال باز هم جا بمانم !
الحمدلله لااقل شب جمعه ای سیراب گریه شدم برایش.
خدارو شکر که باز اذن بکاء را می دهد وگرنه فاتحه ی دلم و خودم را باید میخواندم.
می گویم از کنار زیارت نرفته ها
بالا گرفته کار زیارت نرفته ها
اشک و نگاه حسرت و تصویر کربلا
این است روزگار زیارت نرفته ها
امسال اربعین همه رفتند و مانده بود
هیات در انحصار زیارت نرفته ها
انگار بین هیات ماهم نشسته بود
زهرا به انتظار زیارت نرفته ها
در روز اربعین همه ما را شناختند
با نام مستعار «زیارت نرفته ها»
اما هزارمرتبه شکر خدا که هست
مشهد در اختیار زیارت نرفته ها
باب الحسین قسمت آنانکه رفته اند
باب الرضا قرار زیارت نرفته ها
غم میخورم برای دل رهبرم که هست
تنها طلایه دار زیارت نرفته ها
گفتند شاعران همه ازحال زائران
این هم به افتخار زیارت نرفته ها
اونایی که رفتید و میروید ان شاء الله ، من روسیاه رو هم یادی کنید.
- ۹۴/۰۹/۰۵