بسم الله ...
شب جمعه ی آخر سال است و دل من ...
احساس میکنم خاصیت ما آدمها اینه که داشته های خود را نمی بینیم . نیمه پر لیوان چرا دیده نمیشود؟ نمیدانم!
شده ایم اهل غر زدن و نق و نوق کردن هایی که بعضا خودمان هم میدانیم الکی است . خواسته هایی که چه بسا چند سال آینده بگوییم الحمدلله و چه بهتر که نشد یا شد .
بااین طرز دید و رفتار کاری از پیش نمی بریم و فقط و فقط خودرا خسته کرده ایم و همین چند صباحی هم که در این دنیا نفس میکشیم برای خود تلخ میکنیم و با دلی ناخوش از اینجا رخت بر می بندیم.
ناخود آگاه در ورطه ی ناشکری می افتیم و برکات می رود .
انگار روی تردمیل دنیا می دویم ولی به مقصد نمیرسیم.
خدا کند خدا مارا به خودمون واگذار نکند که واویلا.
شاید حضرت به عنوان نمونه فرمودند " النعمتان مجهولتان الصحه و الامان "
صحت و امنیت دو نعمت مغفول مانده بین ما آدمی زاد هاست.
قطعا تصدیق میکنید که تا مریض نشده ایم قدر سلامت را نمی فهمیم و ...
ولی شاااید اگر بگویم ما انسانها خیلی از نعمت ها را اصلا نعمت نمیدانیم و عادی از کنارش گذر میکنیم و واقعا قدرش را نمیدانیم بیراه نگفته ام .
بنشینیم و شمارش کنیم انواع و اقسام نعمت هایی را که خدا به ما ارزانی داشته ولی برای ما مجهول و مغفول مانده است.
مثلا نعمت اکسیژن . نعمت قوه سامکه مثلا و امثالهم
راست گفت سهراب که چشمها را باید شست و جور دیگر باید دید !